جدول جو
جدول جو

معنی هشت طبع - جستجوی لغت در جدول جو

هشت طبع
(هََ طَ)
گویند طباع هشت باشد: حار، بارد، رطب، یابس، حار رطب، حار یابس، بارد رطب، بارد یابس:
هم با عدم پیاده فرورو به هشت طبع
هم با قدم سوار برون ران به هفت خوان.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تمام قرآن مجید. در قدیم قرآن را برای هفت روز هفته هفت قسمت کرده و هر روز قسمتی از آن را می خواندند، برای مثال اگر خود هفت سبع از بر بخوانی / چو آشفتی الف بی تی ندانی (سعدی - ۱۳۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم طبع
تصویر هم طبع
هم سرشت، هم خوی
فرهنگ فارسی عمید
(تَ طَ)
تند. تندخو
لغت نامه دهخدا
(هََ طَ بَ)
کنایه از طبقات آسمان است، نیز هفت طبقۀ زمین. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(هََ سُ)
مراد از هفت حصۀ قرآن مجید که آن را هفت منزل گویند به جهت آنکه قاریان سلف در یک هفته ختم قرآن مجید مقرر نموده اند... (غیاث) :
انگار که هفت سبع خواندی
یا هفت هزار سال ماندی.
نظامی.
زین سحر سحرگهی که دانم
مجموعۀ هفت سبع خوانم.
نظامی.
اگر خود هفت سبع از بر بخوانی
چو آشفتی الف باتا ندانی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(هََ بَ)
هشت ضلعی. ذوثمانیهاضلاع. (یادداشت به خط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(هََ طَ)
دارای طبیعت یکسان. دو یا چند کس (دو یا چند چیز) که سرشت همانند دارند: هرکه خواهد که هم طبع گروهی گردد صحبت با آن گروه باید داشت. (قابوسنامه).
اگر عاشق شودشیر دژآگاه
به عشق اندر شود هم طبع روباه.
فخرالدین اسعد (ویس و رامین ص 228).
همدم هاروت و هم طبعزن بربطزنم
افعی ضحاکم و ریم آهن آهنگرم.
خاقانی.
، دو گوینده یا سراینده که ذوق همانند دارند:
بلبل هم طبع فرزدق شده ست
سوسن چون دیبه ازرق شده ست.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
هفت هفت یک گواژ هفت پاره نپی (قرآن) نپی خوانان در یک هفته خواندن نپی راآغاز تا پایان انجام می داده اند روز نخست از فاتحه روز دویم از مائده روزسیم از یونس روز چهارم از بنی اسرائیل روز پنجم از شعرا روز ششم از والصافات و روز هفتم از قاف و گواژ هفت زمینه سخن خداوند یا پیام خداوند نوید (وعده) بیم (وعید) اندرز (وعظ) داستان (قصه) فرمان (امر) پرهیز (نهی) و آزبا (دعا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت طبق
تصویر هفت طبق
هفت اشکوب هفت اشکوب گواژ هفت پرده چشم هفت پرده چشم: (هرهفت طبق چنان جلایافت کزنه طبق آسمان ضیایافت) (تحفه العراقین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم طبع
تصویر هم طبع
همسرشت، همخوی، کسی که در خوی و سرشت با دیگری شریک باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت سبع
تصویر هفت سبع
((~. سُ))
کنایه از تمام قرآن مجید
فرهنگ فارسی معین